-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 18:26
قفس داران سکوتم را شکستند دل دائم صبورم را شکستند به جرم پا به پای عشق رفتن پر و بال عبورم را شکستند مرا از خلوتم بیرون کشیدند چه بی پروا حضورم را شکستند تمنا در نگاهم موج می زد ولی رویای دورم را شکستند دلتنگ تو منم دیروز روز عجیبی بود .بیشتر از همیشه دلتنگ تو بودم.می خواستم باهات تماس بگیرم بدجوری نگرانت بودم.ولی خوب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 20:53
دلم برات تنگه ... توی این روزهای خاکستری و ابری ... وقتی که نسیم به صورتم میخوره ... دستهام , دستهای تورو میخوان ... تا منو از میون این روزگار شلوغ رد کنی ... محو بشم ... نیست بشم... از میون آدمهایی که منزلت عشق رو نچشیدن ... یا چشیدن و قدرشو نمیدونن... دلم برات تنگه ... وقتی که بارون میاد و من بدون چتر ... تنها ......
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 14:51
از عشق گفتن پابلو نرودا براى همه بدانند کسى بعد خواهد پرسید، بعضى وقت ها جست و جوى نام، از آن خود یا شخص دیگر، چرا از یاد بردم غمش را یا عشقش را یا دلیلش را یا هیجانش را یامحنتش را: و حق بااوست: نامیدنت وظیفه ام بود، شما، شخصى از دور ونزدیک، نامیدن شخصى براى داغ قهرمانیش، نامیدن زنى براى گلبرگش، مغرورى براى بى گناهى...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 14:49
هر زنی زیباست پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 14:49
هیچ وقت قمار نکردم جز یک بار آن روز که روی چمنها هر کدام گل سرخی در دست داشتیم گلها را به هم دادیم و باز هر کدام گل سرخی در دست داشتیم گل من را بوییدی و بازی را شروع کردی گفتی : من مال تو ام و تو ؟ گفتم : من هم مال تو ام ! بازی تمام شده بود و نتیجه ها معلوم من خودم را به تو باختم تا تو را بردم و تو خود را باختی برای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 14:48
به زیر باران می روم و هم نوا با گریه ی اسمان می گریم تا کسی اشک های مرا نبیند. به زیر باران می روم و فریاد می زنم تا صدای فریادم با فریاد اسمان یکی شود. به زیر باران می روم تا ناله های دلم با ناله های باد یکی شود و کسی شاهد شکستن روح خسته ام نباشد. به زیر باران می روم و تکیه به همان درخت بید مجنون کنار جاده که یادگاری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 19:05
به آوای قلبت گوش فرا ده قلب مشکلی است و شنیدن آوای آن مشکل تر . گاه می شود که قلبت ، مدت ها افسانه های غمبار خاطره ها و یاد ها را در خود نجوا می کند و گاهی نیز غمخانه می شود ... پژمرده می شود ... تا آنکه پنهان از هر کس قطره اشکی می ریزی . قلبت ملتهب و آشفته است . غمگین و سنگین است . تب دارد و در خود می لرزد ... عاشق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 18:47
هر روز انتظار ، انتظار . انتظار کسی که تو را فراموش کرده است. چه بیهوده است نگاه کردن به درهایی که برای همیشه بسته می مانند. چه بیهوده است ،نگاه کردن در آئینه هایی که صادق نیستند. به چشمهای خودت هم شک می کنی . دلت را بر می داری و کوچ می کنی. به قربانگاه می رسی. خودت هستی و خودت. قربانی می شوی ، به دستان خودت. عشق را...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 17:39
روزگاری در جریزه ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند… شادی.غم.غرور.عشق و … روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت پس همه ی ساکنین جزیره قایق هایشان را مرمت کردند وجزیره را ترک کردند … اما عشق مایل بود تا آخرین لحظه باقی بماند چرا که او عاشق جزیره بود … وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت که با قایق با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 17:33
آرزوم اینه که همیشه همه آدما شیرین ترین احسا سشون موقعی باشه که دلی رو شاد میکنن نه موقعی که خودشون شادن. تم زمزمه درونیه خودمه شاید باهاش آشنا باشی شایدم نه واست بیگانه باشه در هر صورت دوست داشتم بخونی تا بدونه ستخوبه ؟ بده ؟ مثبته ؟ ویا شایدم منفیه ! بازم به نام خدا اون خدائی که باهاش صمیمی ام ونمی ذاره کسی اذیتم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 16:31
! مفشار وه بدینسان مفشار این تن بیمار مرا تنگ آغوش سیه ، ای شب دیوانه گیج دست بردار ... برو دست و پای دل بی رحم و گنه کار مرا بر تن مرده این عشق فسون کار مپیچ **** مرد؟ افسوس ... ولی مرگ وی افسوس نداشت مرده بود او ز نخستین شب بیداری عشق و کنون کو هوسی ، کو نفسی ؟؟؟ تا ببارم بر سرش ، مویه کنان سیل سر شک **** ریخت؟ ای...
-
بی وفایی
شنبه 1 مردادماه سال 1384 16:27
در میان بی رحمی دنیا مرا با یک دنیا حسرت و غم تنها گذاشتی و دستان غریبم را میان هزاران پلیدی رها کردی تا بخوانم لالایی رفتنت را تو با یک دنیا درد و انتظار بدون هیچ سخنی رفتی و مرا با یک دنیا سوال تنها گذاشتی بگو بعد از رفتن تو من با این درد زجر اور چه کنم بعد از رفتن تو من با این انتظار چه کنم در میان دلتنگی های کبود...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 11:57
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1384 22:04
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو: من می شناختم او را ، نام تو راهمیشه به لب داشت ، حتی در حال احتضار! آن دل شکسته عاشق بی نام و بی نشان ، آن بی قرار، روزی اگر سراغ من آمد به او بگو: هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود و گفتگو نمی کرد جز با درخت سرو در باغ کوچک همسایه ! شبها به کارگاه خیال خویش تصویری از بلندی اندام می کشید...
-
تو چه رنگی هستی ؟
سهشنبه 28 تیرماه سال 1384 12:12
در صورتیکه تاریخ تولد شما در: اول فروردین ماه باشد سیاه هستید. بین دوم فروردین تا 11 فروردین باشد ارغوانی هستید بین 12 تا 21 فروردین باشد. شما سرمه ای است بین 22 فروردین تا 31 فروردین باشد نقره ای هستید. بین یکم اردیبهشت تا 10 اردیبهشت باشد سفید هستید. بین 11 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت باشد شما آبی هستید. بین 25 اردیبهشت...
-
دل نوشت
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 13:00
ای عاشق در انتظار چه نشستی ؟ در انتظار بادهای پائیزی .باران های بهاری.برگ های زرد ویا شکوفه های ارغوانی؟...... انتظار بیهوده است،پنجره را باز کن،جدال را بشکن،غبار را بشوی و خاطره ها را به خاطره ها بسپار ..... تا پایان پایان ها ماندست این است زندگی...این است روزگار...! دیدم دلم گرفته هوای گریه دارم تو این غروب غمگین...
-
شعر
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 12:54
کی اشکاتو پاک می کنه شبا که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری شونه ی کی مرهم هق هقت میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پاییز کی چشم برات نشسته از جلو پات جمع می کنه برگای زرد و خسته کی از سرود بارون قصه برات میسازه از عاشقی میخونه وقتی که راه درازه کی از ستاره بارون چشماشو هم میذاره...
-
داستان عاشقی من
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 12:52
یک روز در خزان بی پایان بودن، در تکرار روزهای بی احساس و در جستجوی بهانهای برای گریز چشمان او بود که مرا از قاب خاک برون برد، پروازی فراتر از افسون و خوابی بیش از جنون. در آن هنگام غرورم را گم کردم و نیاز را یافتم، قدرتی به عمق یقین. با گفتن راز دل وارد دریایی بیکران شدم و حال با قلبی لبریز از زمزمه عشق سرگردان در...
-
فرصت
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 12:50
چون به دیدار دوست می روی ؛ دیدار را دریاب کسی چه می داند ؟ شاید فرصتی دیگر دست ندهد آنگاه پشیمانی سودی نخواهد داشت درست همان گذشته نشکفته است که آزارت می دهد همان چیزی که می خواهی بگویی و نمی توانی کسانی هستند که آرزو دارند به کسی بگویند دوستت دارم و سالها دو دلند و این را بر زبان نمی رانند روزی می رسد که او رفته است...
-
یار خوب
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 12:48
هنوز میشه تو چشات خیلی چیزا رو پیدا کرد . میشه با گر گر دستهای تو خیلی کارا کرد میشه تو چشمای تو گم شد و مرد میشه دریا رو به به بغض تو سپرد . میشه با چشم تو رنگها رو شناخت میشه بهترین ترانه ها رو ساخت میشه تو چشم تو آتیش بازی کرد میشه با چشم تو تیر اندازی کرد نگو دیره من از این فاصله ها بد جوری گریم میگیره نگو دیره من...
-
خدانگهدار
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 12:44
خیلی وقته که آسمان را میشناسید.خیلی وقته که با نوشته های بی سر و ته من آشنای دارید و تحملم میکنید. اما این آسمان دیگه کم کم به آخر خودش داره نزدیک میشه وهر شروعی بلاخره یه روز پایانی داره و این شروع هم داره به آخر کار خودش نزدیک میشه! یا شاید شده.... برای من که واقعا تجربه خوبی بود..خیلی چیزا از این وبلاگ وآدامای که...
-
نصیحت
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1384 13:19
گر جهنم میروی مردانه رو
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1384 11:35
سیه چشمی به کار عشق استاد به من درس محبت یاد می داد مرا از یاد برد اخر ولی من به جز او عالمی را بردم از یاد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1384 12:21
سلام از اینکه از وبلاگ من دیدن می کنید ممنونم لطفا نظرات خودتون رو هم بگید براتون چند تا لینک گذاشتم که امیدوارم خوشتون بیاد