به زیر باران می روم و هم نوا با گریه ی اسمان می گریم تا کسی اشک های مرا نبیند.
به زیر باران می روم و فریاد می زنم تا صدای فریادم با فریاد اسمان یکی شود. به زیر باران می روم تا ناله های دلم با ناله های باد یکی شود و کسی شاهد شکستن روح خسته ام نباشد.
به زیر باران می روم و تکیه به همان درخت بید مجنون کنار جاده که یادگاری هایمان را روی ان می نوشتیم به انتظارت خواهم ماند , تا به زیر هر یک از قدمهایت گل سرخی بگذارم.
می دانم خواهی امد و دستان سردم را در دستان گرمت خواهی گرفت تابا هم به سرزمین ارزوها برویم .........
 
باران که می آید

گوش به زنگ صدای تو

تکه تکه ترانه های کهنه را کنار هم می چینم

و همیشه به همین حقیقت تلخ می رسم که :

تو هم با من نبودی !!!

* * * * * * * * * * *

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

چیزی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که: روز و روزگار خوش است و همه چیز بر وفق مراد است و تنها ...

تنها دل ما دل نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد