به آوای قلبت گوش فرا ده
قلب مشکلی است و شنیدن آوای آن مشکل تر .
گاه می شود که قلبت ، مدت ها افسانه های غمبار خاطره ها و یاد ها را در خود نجوا می کند و گاهی نیز غمخانه می شود ... پژمرده می شود ... تا آنکه پنهان از هر کس قطره اشکی می ریزی .
قلبت ملتهب و آشفته است . غمگین و سنگین است . تب دارد و در خود می لرزد ... عاشق است . ( عاشق یک دختر ) ... گاه خواسته هایی دارد و سوالاتی از تو ... و شب ها ، بی خوابت می کند تا به او فکر کنی ...
عالی است ... قلبت زنده و هوشیار است . به آنچه که در خود دارد و برایت نقل می کند ، گوش فرا ده .
گاه قلبت از " ترس " سخن می گوید . تو را می ترساند ... فکرت را می لرزاند که هرگز نخواهی توانست به آرزوی خود برسی . قلبت خائن می شود و ترسو .
خوب است . خیلی هم خوب است ... این نشان می دهد که قلبت زنده است و ترس او هم طبیعی است . باید به آوای قلبت گوش فرا دهی . هیچ وقت موفق نمی شوی خاموشش کنی ... چنانچه کاری کنی که گفته هایش را نشنوی او آنجا خواهد بود ، در سینه ی تو آرام نخواهد گرفت و همه ی آنچه را که درباره ی زندگی و اسرار دنیا فکر می کند ، بارها و بارها تکرار خواهد کرد ...
هیچ کس نمی تواند از چنگ قلبش رهایی یابد و فرار کند ... پس بهتر است که گفته هایش شنیده شود .
باید تدابیر قلبت را بشناسی . با خدعه و نیرنگش آشنا شوی ... با او کنار بیایی . صدای آن را بشنوی و به ندایش توجه کنی . در این هنگام است که قلبت شاد می شود و احساس می کنی که بین فکر ، ندا و عمل ، هماهنگی وجود دارد .
قلبت از رنج می ترسد . به او بگو ترس از رنج بدتر از خود رنج است . هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد . چون آ رزوها بی پایان و دوراز دسترس و راه ، راه دشواری است . همت می خواهد و تلاش ... و هر لحظه ی آن ، می تواند لحظه ی پایانی باشد . لحظه ی دیدار با خدا یا لحظه ی پیوستن به ابدیت ...
به قلبت بگو : هر لحظه از تلاش لحظه ی دیدار است ... در این هنگام قلبت آرام می گیرد
با سلام وبلاگ زیبایی دارین
امیدوارم موفق باشید.