روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت پس همه ی ساکنین جزیره قایق هایشان را مرمت کردند وجزیره را ترک کردند … اما عشق مایل بود تا آخرین لحظه باقی بماند چرا که او عاشق جزیره بود … وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت که با قایق با شکوهش جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت : (( آیا می توانم با تو همسفر شوم؟ )) ثروت گفت : (( نه من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم دارم و دیگر جائی برای تو نیست )) پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست و گفت : (( لطفا کمک کن و مرا با خود ببر )) غرور گفت : (( نمی توانم تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق مرا کثیف می کنی )) غم در کنار عشق بود پس عشق به او گفت : (( اجازه بده تا من با تو بیایم …. )) غم با صدائی حرن آلود گفت : (( آه عشق! من خیلی غمگین هستم و احتیاج به تنها ئی دارم )) پس عشق این بار به سراغ شادی رفت و او را صدا زد اما ... او آنقدر غرق در شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را نشنید …!!! ناگهان صدائی شنید : (( بیا عشق … من تو را خواهم برد . )) عشق آنقدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد نام یاریگرش را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد که چقدر به پیرمرد بدهکار است چرا که او جان عشق را نجات داده بود . عشق از علم پرسید : (( او که بود؟ )) و علم پاسخ داد : (( زمان است )) عشق گفت: (( زمان !!! اما چرا به من کمک کرد؟ )) علم لبخندی خردمندانه زد و گفت : (( زیرا تنها زمان است که قادر به درک عظمت عشق است ))
********************* A Beautiful Prayer ********************
I asked God to take away my habit .God said: no ,It is not for me to take away ,but for you to give it up .I asked God to make my handicapped child whole .God said :no ,His spirit whole ,his body is only temporary .I asked God to grant me patience .God said :no ,patience is a byproduct of tribulation .It isn't granted ,it is learned .I asked God to give me happiness .God said :no ,I give you blessings ;happiness is up to you .I asked God to spare me pain .God said :no , suffering draws you apart from worldly cares and brings you closer to me .I asked God t make my spirit grow .God said :no ,you must grow on your own But
I will prune you to make you fruitful .I asked God for all things that I might enjoy life .God said :no ,I will give you life ,so that you may enjoy all things .I asked God to help me love others ,as much as he loves me .God said : Ahah , finaly you have the idea …!!!