روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:
من می شناختم او را
،
نام تو راهمیشه به لب داشت
،
حتی در حال احتضار!

آن دل شکسته عاشق بی نام و بی نشان
،
آن بی قرار،

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود

و گفتگو نمی کرد جز با درخت سرو

در باغ کوچک همسایه
!
شبها به کارگاه خیال خویش

تصویری از بلندی اندام می کشید

و در تصورش

تصویر تو بلندترین سرو باغ را
تحقیر کرده بود...

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

او پاک زیست
پاک تر از چشمه ی نور ،همچون زلال اشک،

یا چو زلال قطره باران به نوبهار،

آن کوه استقامت
،
آن کوه استوار

وقتی به یاد روی تو می بود

می گریست
!
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو

او آرزوی دیدن رویت را

حتی برای لحظه ای از عمر خویش داشت
!!!
اما برای دیدن توچشم خویش را

آن مروارید سرشک غوطه ور آن چشم پاک را،

پنداشت،

آلوده است و لایق دیدار یارنیست
!
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

آن لحظه ای که دیده برای همیشه بست

آن نام خوب بر لب لرزان او نشست

شاید روزی اگر

چه ؟ او ؟ نه آه ... نمی آید !

اما اگر آمد به او بگو،

من به دعای آمدنش نشسته بودم...

 

شب سردی است، و من افسرده
راه دوری است، و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم، تنها، از جاده عبور
دور ماندند ز من آدم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افروز مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ بر آرم از دل
وای ، این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم و سعید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 22:49 http://saghf.blogsky.com

سلام دوست مهربون . الحمدلله آزمایش خون ازدواج رو انجام دادیم و جواب رو گرفتیم و خدا را هزار مرتبه شکر هیچ مشکلی در راه ازدواج ما وجود نداره . وقتی این خبرو شنیدم از خوشحالی گیریه م گرفته بود. خدا رو هزار مرتبه شکر! از مهربونیتون یه عالمه ممنونیم . خیلی خوشحالم مریم هم حتما همین طور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد